اگه تا حالا شک داشتی پس ادم ساده ای هستی، من با جاریم بهتر از خواهرم برخورد داشتم اونم همینطور ولی من صادق بودم اون نبود، اون وقتی با خانواده شوهرش اختلاف میفتاد من پشت اون بودم ولی اون همیشه پشت منو خالی میکرد من میدونستم ولی نه تا این حد که خواستگار دخترم رفت پیشش تحقیق با وقاحت کامل پشت من ودخترم بد گفت ولی اونا اومدن وحرفشو باور نکردن ولی من دیگه اون ادم سابق نشدم باهاش
ما هم مشابه این اتفاق برامون افتاد.آشناو دوستمون که خیییلی هم کمکش میکردیم پای تلفن بود مامانم یه کاری ازش خواست برامون انجام بده فک کرده بود قطع شده چنان ایش و ویشی کرده بود و ...که مامانم گفت این هیچ کاری برامون نمیکنه.چندساله هنوز که هنوزه دلمون باهاش صاف نشده.
من انقد مثبت اندیشم میگم شاید تو دلش چیزی نیست فقط از رو حسودیه چون خودمم تو خونه از بقیه حرف میزنم فقط در حد چند لحظه
بروش نيار فقط سرسنگین ورسمی شو باهاش.وحواست دیگه باشه با فامیل جماعت صمیمی نشو
ای وای انگار منوگفتی
چندماه پیش با مثلا دوستم تلفنی حرف میزدیم....باهم صمیمی بودیم مثلااا!!بعدخدافظی تلفنو بدگذاشت قطع نشده بود داشت پشت سرم حرف میزد..😑
منه ساده بهش خبربارداریموداده بودم الکی پشت تلفن خوشحال نشون میدادخودشو.... درحالی که خوشحال نبود ی حرفاااایی زد یادم نمیره فقط زود قط کردم دیگه نشنوم
و دیگه ازچشمم افتاده!
کسیو که مثل خواهرم میدیدم یه حسود یه دشمن واقعی یه ماربود توآستینم!
میدونم ولی از اینکه نمیشه پاک کرد خوشم نمیاد
به سایتا هم نمیتونم اعتماد کنم
به جز خانواده که والا به هیچ کدوم از اطرافیان نمیشه اعتماد کرد صمیمی شد همکارم یه جور صمیمی شده بود همچین تو کاسه ام گذاشت دیگه دارم رو خودم کار میکنم با هرکسی صمیمی نشم همه چی رو بریزم رو دایره
ب جاری چ ربطی داره بچت چی باشه .حالا جاری منم همش بهم میگفت بچت دخترههه من یه دختر دارم خیلی ذوق میکرد ک دومی هم دختربشه ولی پسرشد. حالا منم دلم میخاس ک پسربشه ولی خب خیلییی هم برام مهم نبود فقط از حرف بقیه ناراحت میشدم
