نامزدی دوره شناخته تجربه شخصیم عروس داییم از ب بسم الله نگفته شروع کرد ب ایراد گرفتن همه گفتن جواد این دختر بدرد تو نمیخوره گفتن ن الا وبلا این و لاغیر
ک الان پسرداییم هر چیزی براش خریده ی ایراد گذاشته روش
ب هیچی راضی نیست
در صورتی ک دختر خونه پدرش فقیر بودن هیچی نداشتن حتی خونه ی خیر بهشون خونه داده بود
بعد پسر داییم تاجر فرشه ایرانیه صادر میکنه کویت و دبی و امارات و....
براش طلا خریده ب عنوان روز زن میگه ب سر سلیقه من نیست براش تولد میگیره تو تالار باز دختره تو قیافه ک ب سلیقه من نیست برا تولدش دلار می ریخت سرش بازم دختر تو قیافه
ی خونه زندگی براش درست کرده ک تو خواب هم نمیدید