سلام دوست عزیز
خیلی خوبه که مشکلات رو به اشتراک میذارید چون باعث میشه اون بار درد و رنج کمی سبک تر بشه و هم اینکه اون فرصتی رو که برای خوندن نظر دوستان میذارید باعث میشه توجه تون از مشکل به حل مشکل بره.
حالا منم یه نظر میذارم، نه برای اینکه این کارو بکنید، شما خودتون استادید.
فقط برای اینکه حالا شما نظر بدید به واکنش من در چنین صحنه ای:
من اگه باشم اول تکلیفم رو با خودم مشخص می کنم که آیا می خوام با این شخص تا آخر عمر زندگی کنم و این شخص رو همسر خودم و پدر فرزندان و پدربزرگ نوه هایم بدانم یانه.
اگه نمی خوام که اون راهکار خودش رو داره.
ولی اگه می خوام،
باید بپذیرم که همه انسانیم و گاهی شرایط باعث میشه رفتارهایی انجام بدیم که در اون لحظه به نظر منطقی میاد.
ولی بعدش که آرومتر می شیم متوجه می شیم که می تونستیم کار بهتری انجام بدیم و همه این واکنش ها با هم میشه تجربه. پس تجربه مفت بدست نمیاد.
همه ما برای رفتارهامون دلیل داریم که در زمان خودش برای خودمون منطقیه.
پس رفتار ایشون هم برای خودش ( نه برای شما و دیگران) و فقط برای خودش منطقی بوده.
اینکه من اسم یه دانشمند رو توی گوشیم بذارم بی سواد یا اسم یه بی سواد رو بذارم دکتر، نه دانشمند بی سواد میشه و نه بی سواد دکتر.
اگه کسی اسم پدر من رو توی گوشیش چیزی نامناسب ذخیره کنه، فقط داره شخصیت خودش رو نشون میده نه شخصیت پدر من رو. و چه بسا پدر من اصلا روحش هم از این واکنش خبر نداره.
تغییر دادن اسم در گوشی فقط نتیجه ست. اصل مشکل جای دیگه ست.
همونطور که خراب بودن میوه یک درخت نتیجه ست و اصل مشکل احتمالا در خاک و ریشه ست.
پس لطفا شما به شخصیت خودتون و به شخصیت خانواده تون احترام بذارید و جواب یک اشتباه رو با اشتباه ندید و اسم پدر ایشون رو همون اسمی بذارید که قبلا گذاشته بودید.
و به همسرتون بفرمایید:
من متوجه شدم که با تغییر اسم پدرم توی گوشیت، فقط می خواستی نشون بدی که از موضوعی با پدرم ناراحتی و حق داری به سهم خودت ناراحت باشی و حق داری فعلا کاری کنی که حالت کمی بهتر بشه.
و بفرمایید:
هر وقت حالت بهتر شد، دوست دارم یا با هم صحبت کنیم یا با پدرم صحبت کن یا بگو چی باعث ناراحتیت شده که من با پدرم صحبت کنم. چون من زندگی با تو رو دوست دارم و براش امیدها و آرزوها دارم و می خوام طی این زندگی با هم همسفر باشیم.
بفرمایید:
من همه جوره باهاتم فقط لطفا بیا از این به بعد پدر مادرهامون رو درگیر مسائل ناراحت کننده خودمون نکنیم و باور کنیم که دیگه مستقل شدیم.
مثل گلی که از درختی می چینند و در یک گلدان دیگه می کارند تا ریشه بده و واسه خودش رشد کنه.
با احترام
حمیدرضا یافتیان
مربی رهایی از روابط سمی و بنیانگذار هیپنوتیزم ارتباطی