بچها من و معین تا قبل از اینکه باهم ازدواج کنیم، رابطمون خیلی خوب بود. اما حالا!!..
از وقتی ازدواج کردیم یه هفته س! ، مامانم یه ادم دیگه شده!
همش میخاد به معین محبت کنه،
غذا
لباس
تمیزی...
اینا خیلی خوبه و ممنونم واقعا
ولی یه حس رقابتی داره با من.
حس میکنم دلیل سردیه معین هم ، حمایتیه ک مامانم ازش میکنه.
از نظر مالی؛ از نظر عاطفی، غذا بپز، لباس بخر...
من خیلی کمرنگ شدم پیش معین.
همشمیگه نگاه کن از مامانت یاد بگیر.
میگه ببین میره سر کار.
ببین خونه تمیز میکنه
ببین فلان
ببین بهمان.
من امتحانای دانشگاهمم هست
اصلا جدای هر چیزی خیلیییی احساس کمبود محبت گرفتم افسردگی گرفتم نمیتونم از جام پاشم کاری برا معین انجام بدم! اصلا من چرا باید ب مامانم حس بد بگیرم؟؟
بابامم براش عجیبه.
یکی دو بار بحثشون شده ک معینو خیلی تحویل میگیری، ب شوهر خودت محل نمیدی.
مثلا نشستیم دور یه میز
مامانم و معین باهم ی موضوع دارن ک صحبت کنن.
میریم بیرون
میرن ی گوشه ای باهم دردودل میکنن.
پیام میدن به هم دیگه روزمره ای میپرسن.
مامانم همش معینو هر وعده دعوت میکنه ک خودشو عزیز کنه...
منم خیلی خوشگلم ب خودممیرسم ، معین عاشقم بود.
ولی الان رابطه داریم بعدش پشتشو میکنه بم میخابه:(
جلو مامانمینا بوس و بغل و نوازش هیچی.
تو خلوتمون خیلی کم اونقدری ک من حس چندانی نمیگیرم.
مامانم جلوی معین همش سعی داره بگه من شلخته م. بد لخلاقم. زبون درازم. حسودم....
معینم تایید میکنه. باهم قشنگ تیم شدن.
مامانم براش طلا فروخت هفته اول ک ماشین بگیره...
بنظرتون داره بخاطر من معینو تحویل میگیره یا حس بدی ک من میگیرم ازشون منظور داره؟