شوهرم پولشو داده بود قربونی کرده بود بعد گوشتشو بردیم خونه مامانش،، داشتیم که تقسیمش میکردیم مادرشوهرم بخش زیادیشو برداشت که این واسه این دخترم این واسه اون دخترم این واسه خودمون این واسه خواهرم و...
منم وسطش دیدم هیچی برا خودمون نمیمونه گفتم علی(شوهرم) ماهیچه دوس داره به زور برداشتم حتی اونم میخاست برداره بعد گفتن من
تموم که شد شوهرم اومد دید گف همین واسمون مونده؟ گفتم مامانت همه رو برداشت دیگه
دیگه اصلا ادامه نداد حرفو عوض کرد
میخاستم بهش بگم مامانت گدا گشنه تشریف داره ولی چون واقعا وضع مالیشون ضعیفه گفتم دلش میشکنه اینطور میگم، ولی واقعا اعصابم خورده😑😑😑