من خودم از ۱۲ سالگیم از گوشی مامان بابام اینترنت و شارژ میخریدم بعدم پیامک هاشو پاک میکردم اونا هم نمی فهمیدن 😂 اگر هم ۱ درصد میفهمیدن مینداختم گردن خواهرم 😂
به به براتوچه اعترافی میشه نمیدونم میتونی بگی یا نه اینجا😂
روم نمیشه بگم فقط الان که چند سال گذشته میتونم بگم خاک تو سرم😂😂😂😂😂
^===خوشبختی چون سرابی دور دست ..و دل دریغ؛از نوری در این سیاهی ....این بغض سنگین -__- این خستگی مفرط ---این حس تهی ؛؛ همه و همه ؛ داستانی ست که هرگز به پایان نمیرسد ===^
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
به به براتوچه اعترافی میشه نمیدونم میتونی بگی یا نه اینجا😂
بچه بودم . حدودا ۱۰ ساله . بچه های فامیل همه هم سن بودیم من دختر و پسر ها رو مجبورم میکردم ماچ هم کنن دست به همه دیگه بزنن 😬😬😬😬🥶🥶
دیگه تا تهش برو ..
^===خوشبختی چون سرابی دور دست ..و دل دریغ؛از نوری در این سیاهی ....این بغض سنگین -__- این خستگی مفرط ---این حس تهی ؛؛ همه و همه ؛ داستانی ست که هرگز به پایان نمیرسد ===^
^===خوشبختی چون سرابی دور دست ..و دل دریغ؛از نوری در این سیاهی ....این بغض سنگین -__- این خستگی مفرط ---این حس تهی ؛؛ همه و همه ؛ داستانی ست که هرگز به پایان نمیرسد ===^
^===خوشبختی چون سرابی دور دست ..و دل دریغ؛از نوری در این سیاهی ....این بغض سنگین -__- این خستگی مفرط ---این حس تهی ؛؛ همه و همه ؛ داستانی ست که هرگز به پایان نمیرسد ===^
بعضی وقتا جلوم چسی میان این خاطرات گرانبها رو براشون تعریف میکنم😂
^===خوشبختی چون سرابی دور دست ..و دل دریغ؛از نوری در این سیاهی ....این بغض سنگین -__- این خستگی مفرط ---این حس تهی ؛؛ همه و همه ؛ داستانی ست که هرگز به پایان نمیرسد ===^