ببخشید اینجوری صحبت میکنم ده سال عذاب کشیدم تا اخر به این نتیجه رسیدم که با ادم احمق نمیشه بحث کرد فقط صبوری کنین و جایی لازم بود ارزشتون رو به طرف نشون بدین..من اخرین بار سر حرف مادرشوهرم گفتم از همتون سرترم و بهترم..دیگه همش احتراممو حفظ میکنه
البته اینا در صورتی قابل تحمله که شوهرتون دوستتون داشته باشه
اونم سینه چاک هموناس
خوب وقتی شوهر یک درصد پشت زنش نباشه چی؟
مادرشوهرمن همش با سیاست و طعنه و کنایه منو میچزونه ولی جلوی شوهرم خودش رو دلسوز من نشون میده
عمرمون با صبوری گذشت
تو ۲۳ سالگی موهام دارن سفید میشن
وای به روزی که یکی خودشو جلوی بقیه عاشق و سینه چاک تو نشون بده بعد در غیابشون هی بچزونه.
من آدم اجتماعی هستم با خانواده همسرم خیلی راحت برخورد میکردم ولی اونا خوشون رو میگرفتن تا اینکه ی عروس به خانواده اضافه شد نگم برات از بس اخمو بود نمیدونی ازش چ حسابی میبردن منم قصدم اینه تغییر کنم
هیچی و هیچ کسی ارزشش بالا تر از اعصاب و ارامشمون رو نداره. من دیدم آدم نمیشن قطع ارتباط کردم پشیمون هم نیستم. آرامش دارم ریخت و صدای نحس اینا رو نمیشنوم.
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
