دو روز پیش باهم دعوامون شد بخاطر یه تیکه خوراکی که چرا من جلو پدر مادرم ک مهمون بودم گذاشتم و ازش برای شوهرم برنداشتم که تو اتاق بحثمون شد من صدامو خیلی بردم بالا و آقا گفت لیاقت ندارین.یعنی هممون.
از خجالت حرفش ۱۸ ساعت تو اتاق خودشو حبس کرد و بیرون نیومد .
من قصد نداشتم با مادرم اینا برگردم ولی دقیقه ۹۰ ک دیدم پدر مادرم دارن میرن این از کنارشون رد شد به خدافظی نداد
حالم دگرگون شد منم جمع کردم باهاشون اومدم.(۵۰۰کیلومتر دور)
دیروز اومدم ک هیچ پیامی نداد فقط اینستا یه کلیپ فرستاد
ک نوشته بود اگه گمان میکنی دلتنگت نیستم گناهکاری
من ری اکشنی نشون ندادم
دلم میخواد بهش پیام بدم ولی یادم میوفته خانوادمم بی حرمت کرده
پشیمون میشم
از یه طرفم میترسم بهم خیانت نکنه ای بابا از استرس نمیدونم چیکار کنم😔
یه راهنمایی خواهرانه کنین منم استفاده کنم