2777
2789
عنوان

عموی تعصبی

41 بازدید | 0 پست

من 25سالمه همراه همکارام برای سفر اومدیم شهرشون با قطار خانواده هم خودشون رضایت دادن و رفتن شهرستان حالا یکی از عموهام که کلا نقشی ندارد کل حرف زدنشم با من  تو مهمونی به این ختم میشه که شالتو بکش جلو لباست کوتاه و چرا مژه میذاری و فلان از دیروز شک کرده من با خانواده نرفتم دهات زنک زد من جواب ندادم زنگ زده به بردارم که پنج سال از من کوچیکتره که تو مرد خانواده ای نباید بذاری خواهرت تنها بره جایی داداشم میگه جوابشو دادم گفتم با تور رفته و به تو ربطی نداره اونم گفته اینجوریه گفته آره گفته دست مامانت درد نکنه باز زنک زد به من باز امروزم جواب ندادم  من خیلی از بچگی از این میترسم اصن می‌بینمش ضربان قلبم بالا می‌ره به مامانم زنگ زدم گفت الان زنک میزنم میگم با اجازه من رفته بعد زنگ زده برگشته گفته من الان فهمیدم رفته اعصابم خوردشده نمی‌خوام حرف بزنم بنظرتون خودم زنگ بزنم ؟چون به داداشم گفته دست مامانت درد نکنه ناراحت شدم به اون چه آخه  الان تو داهاتن بدم میاد فک کنن کن بچه ام که مامانم زنگ بزنه جواب بده آخه به اون چ ربطی داره اینم بگم بابا دارم بنا به دلایلی کنارمون نیست اون عموم هم تو مشکلات اصن نیستش فقط ادعا داره من چکار کنم الان 😭😭 از طر

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز