2777
2789
عنوان

شوهر بچه ننه

106 بازدید | 9 پست

شوهرم خیلی مرد مهربونی و خانواده دوستی هست اول از خصوصیات خوبش بگم درآمدش هم خوبه و خونه و ماشین خوبی برا ما فراهم کرده اما از اول زندگی خیلی وابسته به خانواده آش مخصوصا مادرش بود هر جا میرفتیم اونم میورد مخصوصا که طبقه پایینش زندگی میکردیم حتی مثلا یه بازارچه میوه تره بار هر بار هم اعتراض میکردم میکفت وظیفه ام هست پسر اول خانواده هستم بعد هم که پسرهای دیگش ازدواج کردن هستید بقیش رو بگم 

عشق زندگیم پسر عزیزم آمدنت رنگ و بوی دیگری به زندگیم بخشید ای کاش خدا بر من منت میگذاشت و دختری به من میبخشید که تا پایان عمر سپاسگزار لطف بینهایتش باشم

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

پسرهای دیگه که ازدواج کردن یواشکی میرفتن سفر و من چون مادر نداشتم استدلالشون این بود که اگه مادرمون رو ببریم مادرزنمون هم میخواد بیاد ولی شما نه

عشق زندگیم پسر عزیزم آمدنت رنگ و بوی دیگری به زندگیم بخشید ای کاش خدا بر من منت میگذاشت و دختری به من میبخشید که تا پایان عمر سپاسگزار لطف بینهایتش باشم

این گذشت ما خونه جدا گرفتیم کار مادرشوهرم این بود در روز چند بار زنگ میزد آمار میگرفت که کجایید بیرون رفتید نرفتید که با اعتراض شدید من مواجه شد 

عشق زندگیم پسر عزیزم آمدنت رنگ و بوی دیگری به زندگیم بخشید ای کاش خدا بر من منت میگذاشت و دختری به من میبخشید که تا پایان عمر سپاسگزار لطف بینهایتش باشم

دیگه جلو من تماس نمیگرفت اما همین که میرفت بره سر کار امتحان کردم گوشی جفتشون ۳۰ دقیقه ۴۰ دقیقه مشغول بود دیروز من یه سری پارچه گرفتم روبالشتی بدوزم با همسرم رفتیم بازار یهو مادرشوهرم فرداش زنگ زد گفت رفتم زیپ بگیرم برا رو بالشتی به شوهرم میگم تو رفتی گفتی میکه اره اهمیتی نداشته میگم واقعا من حریم خصوصی ندارم زده به دعوا و قهر 

عشق زندگیم پسر عزیزم آمدنت رنگ و بوی دیگری به زندگیم بخشید ای کاش خدا بر من منت میگذاشت و دختری به من میبخشید که تا پایان عمر سپاسگزار لطف بینهایتش باشم

تو دنبال قطع رابطه ای با خواهر من رفت و آمد نداری با برادر خواهر خودت رفت و آمد میکنی منم گفتم اینها که توصیف میکنی شرح حال زندگی پدر مادرته چون مادرشوهرم فقط با خواهر و مادر و برادر خودش رفت و آمد داره چند بار هم خواهرشوهرم مطلقست دعوت کردم نیومده دلم نمیخواد دیگه دعوتش کنم زور که نبست 

عشق زندگیم پسر عزیزم آمدنت رنگ و بوی دیگری به زندگیم بخشید ای کاش خدا بر من منت میگذاشت و دختری به من میبخشید که تا پایان عمر سپاسگزار لطف بینهایتش باشم

الان بعد ۱۸ سال زندگی و دو تا بچه احساس میکنم با این مرد به بن بست رسیدم خیلی وقتها فهمیدم که با شوهرم دوتایی یه چیزی خریدم مادرشوهرم بعدش فهمیده و خیلی چیزها که منو ناراحت میکنه 

عشق زندگیم پسر عزیزم آمدنت رنگ و بوی دیگری به زندگیم بخشید ای کاش خدا بر من منت میگذاشت و دختری به من میبخشید که تا پایان عمر سپاسگزار لطف بینهایتش باشم
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792

داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته

اگه‌

asraam | 1 روز پیش
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   hetake  |  20 ثانیه پیش
توسط   نننااا  |  30 ثانیه پیش
توسط   sogand_sm  |  47 ثانیه پیش