همیشهه
چون از خالع عمه عمو دایی خوردم پشتم حرف همینا زدن
از رفیق ضربع خوردم زیرابمو زد
از نامزدسابق ضربع خوردم چون کل حرفاش دروغ بود ک من باهاش عقد کنم ک بعدشم طلاق
از دوست پسر و تنها کسی ک عاشقش بودم ضربه خوردم منو توو اب نمک نگهداشته بود
من الان تنهام ب هیشکیم اعتماد ندارم نمیتونممم اعتماد کنم
بدترین ضربع هارو خوردم بدترین شرایطو داشتم
حتی ی بارم ب خودکشی فکر کردم ولی خب مادرم اومدم جلو چشمم دلم سوخت و ادامه دادم