مجرده 23 سالشه
من متأهلم و 29 سالمه، میخواستم برم خونه کلیدام قبلا دستش بود ،
خواهرم ایستاده بود دم دسشویی ، تو حیاط ، پمپم کنارش روشن بود صدامو نمیشنید درست ، من تو اتاق بودم داشتم کارای خودمو بچه رو میکردم که بریم ، صداش کردم گفتم کلیدام کجاست نمیشنید به خاطر صدای پمپ ، سعی کردم بلند تر صداش کنم بعد از تلاشم برا داد زدن خندمونم گرفته بود همه ، یهو اومد و خیلی بد به من بد و بیراه گفت و جیغ و داد زد سرم که چرا داد میزنی ، هرچی گفتم اروم باش ، چیزی نشده ، باز جیغ میزد ، آخرم گفت میخوای بری پاشو گمشو برو خونتون دیگه ، بعد خیلی لحن بدی داشت ، جلو بچه یک سالونیمم داشت سرم جیغ میکشید
هیچی نگفتم ، اومدم ، بهش پیام دادم کارت اشتباه بود انقدر جیغ و داد کردی سرم ، گفت حقت بود میخواستی اونطوری صدام نکنی ، تقصیر خودت بود و اینا ، گفتم بابا ممکنه توام اشتباه کنی یک درصد ، گفت سیکتیر بابا
نمیدونم واقعا نمیدونم
حقیقت ماجرا این بود
نمیدونم چیکار کنم ، دلم نمیخواد برم دیگه خونه مامانم اینا و اگرم گفتن چرا میگم تا عذرخواهی نکنه نمیام ، میدونم مجبورم میکنن برم مامان بابام همیشه خدا طرف اونن
بغض دارم به قران از دستش