منم
دم غروبی تو تراس چنان سرم داد زد فحش داد دروکوبید به هم همسایه هامون شنیدن،حالا سرچی پسرم داشت تو کوچه دوچرخه بازی میکرد گفت بیا توام پیاده روی گفتم نه نمیام یهو گفت خوب برو گناه داره چقد بداخلاقی ،منم گفتم تو خوبی ،یهو شروع کرد فحش دادن که آره دوباره میخواییم بریم مسافرت تو شروع کردی بری رواعصاب من ،چن تام فحش داد،پسرم تو کوچه بعض کرد ،همینجوری که بازی میکرد
بهش گفتم خانوادگی بی آبرو هستید براتون مهم نیست دروهمسایه صداتون بشنون،