سلام دوستان راستش مادر شوهرم و دختراش خیلی فضولی و دخالت میکنن تو زندگیم و شوهرمو پر میکنن میندازن به جونم حالا قهرم خونه بابام و دخترامم شوهرم نداد بهم ،پدرشوهرم عصری زنگ زد گفت فردا میام دنبالت ولی من گفتم نه و فردا مادرم و پدرم میان دخترامو بیارن موندم چیکار کنم پدرم میگه دیگه شوهرتو خونم راه نمیدم از شوهرم تعهد محضری میخوام که نزاره کسی تو زندگیمون دخالت کنه و فحاشی نکنه بشدت بد دهنه
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
خواهر شوهرم تازه سه ماه بود عروسی کرده بودیم تو روی خودم به شوهرم گفت این تو رو قلبن دوست نداره سرزبونی دوست داشتن این فقط سه ماه بود ازدواج کرده بودیم