وایی خدا لعنتش کنه پیر سگ عوضی ی پیر زن شصت ساله بود از اول ک دیدمش حس خوبی نداشتم اقا روز اول منو برده تو جای شلوغ و دور میدون بعد دوسه بار صداشو برد بالا. جوری ک کل تنم داشت میلرزید و استرس کل تنمو گرفته بود بعد اولش من کفشم تنگ بود فهمیدم مشکل ازکفشمه کفش دراوردم راحت تر رفتم بعد دیگه تایمم ک تموم شد رفتم ازخجالتش دراومدم ب مدیر اموزشگا گفتم حقی نداره جلسه اول داد بزنه چ انتظاری ازمن داره این بدردنخور گفت بیا هندونه بخور حالا ی مربی خوش اخلاق میدم بهت بعد دیدم پیره زنک زده بود التماس کی داد زدم سرتو فردا بیا کلاستو بریمو اینا کفتم خبر میدم الان اس داده میای عزیزم😐 گفتممم نـــــــــــــــع انقد سرم درد میکنع 😔😔