عروسی گرفتن ، من عروسی میخواستم اونا هم پافشاری میکردن نمیگیریم تو شهر ما هزینه عروسی نصف نصفه پدرم جهاز تکمیل و خونه داد ولی یه عروسی شراکتی براشون سنگین بود حالا بعد از قهر شش ماهه و آشتی کردن از اول گند اخلاق بود و بی درک شدیدتر شد چون من گفتم خودمون راجع به گرفتن یا نگرفتن مراسم به تفاهم برسیم برگشت بهم گفت پدر و مادرم اولویت منن و هر چی اونا بگن من انجام میدم و قرارنیس بهت عروسی بگیرم همونجا ما قهر کردیم تا شش ماه ، بعد شش ماه هم با واسطه شدن فامیلا آشتی کردیم انتظار داشت من پیشقدم بشم منم پیشقدم نشدم چون گفت اولویتم پدر ومادرم هستن و اونا تاج سرمن اینجور حرفا و من از این حرفش خیلی ناراحت شدم چون کسی که ازدواج میکنه باید باهم تو‌خیلی از چیزا به تفاهم برسن و نظرشون مشترک باشه ولی فعلا به این درک نرسیده بود خلاصه سر اینکه برام عروسی گرفت و این قهر شش ماهه و علاوه بر اونا خیلی مسائل دیگه باعث شد کار ما به طلاق بکشه ، به نظرتون تو اینجور مواقع خانم باید پیشقدم میشد واسه آشتی یا آقا؟ چون میخواست مراسم نگیره
بنظرم عروسی حق یه دختره..
حالاشایدکسی دوست نداشته باشه
ولی من خودم به شخصه عروسی برام خیلی خیلی مهمه
اون اشتباه کرده چرا تو پیشقدم میشدی؟
ببین وقتی سر همچین مسئله ی کوچیک وبی اهمیتی تفاهم نداشتین و 6 ماه قهر بودین قطعا تو زندگی مشترک به جای خوبی نمیرسیدین
حس میکنم انقد خونواده شما خرج کردن این فک کرده وقتی عروسی نگیره خونواده ات میگیرن
باباتم نباید خونه میداد درسته دخترشی ولی اینجوری داماد کاری نکرده واسه این زندگی
بنظرم طلاق بگیر آدم اینجوری بدرد زندگی مشترک نمیخوره تا اول راهی خودتو نجات بده
شما کلی پیش قدم شدی که پدرت جهاز کامل و خونه داده ولی اون ارزش شما رو حفظ نکرده یه عروسی به تنهایی بگیره و واسه نصف مبلغ میخوان زرنگ بازی در بیارن که اخرش پدرت بده
شما هم بگو اولویت پدر مادرت هستن با همونا زندگی کن و اصلا ازدواج نکن وقتی به بلوغ فکری نرسیدی
بنظرم دیگه زیادی مایه گذاشتین
خدایی نکرده مگه مشکلی داشتی اینقدر کوچیکت کردن