بنظرتون حق با کیه ؟یه لحظه میاین

کسی میدونه پستام چرا کپی نمیشن ؟

قضیه از این قراره که داداش من عقدهس فروردین عقد کردن خانمش به خاطر کارش مجبور شد بیاد ساکن اینجا بشه و بره سرکار یعنی اومد خونه بابام به خاطر همین خانوادش چون سنتی هسن مثل خانواده خودم براشون سخت بود دخترشون عقد باشه خونه بابای من زندگی کنه لازمه بگم که زن داداشم سر کار میره چون داداشم حقوق انچنانی فعلا نمیگیره قسط وام ازدواجشون خودش میده اینو کرده چوب میزنه تو سر بابای من که من دارم قسط وام ازدواجمون رو میدم در صورتی که روز اول میدونس داداش من فعلا کار درست حسابی نداره وتازه استخدام شده

خلاصه بابای من راضی نمیشد به این زودی براسون عروسی بگیرم چون تازگیا خرج عقد داداه بود باید یه پول هم میداد به مستاجر و قید کرایه هم میزد این وسط تا داداشم ساکن طبقه بالا شه من تک دخترم وحرفم برو داره پیش بابام نشستم باهاش حرف زدم تا راصی شد خلاصه همه کارا شد از نوبت اتلیه لباس همه چی و همه چیزم بهترین من پا به پا کمکشون میکردم حتی تا سفارش دست گل و گیفت اینم بگم به خاست خودشون

داداشم جدا از اینکه خیلی تحت تاثیر خانمشه دهنش چاک نداره و بی ادبه و به راحتی به مامان و بابام بی احترامی میکنه درصورتی که بابام داره خرج عروسیش رو میده خونه بهش میده بازم مثلا پدرزنشو مثال میزنه میگه مثل این باشه دوهفته پیش با مامانش دعواش شده بهش بی احترامی کرده یه شب اومد خونه مامانم داش بهش گله میکرد که بهم بی احترامی میکردی اونم زیر بار نرفت یه دفعه من یه چیز بهش گفتم خلاصه عصبی شد و دوتا فحش به شوهرم داد در صورتی که اصلا اونجا نبود بهم گفت یه شب نیاین خونه بابام غذا بخورین گشنه میمونین خلاصه من خیلی ناراحت شدم و دعوا بالا گرفت من توقع داشتم زن داداشم از من حمایت نکنه نه ولی فقط بیاد شوهرشو ساکت کنه خودبه خود بی احترامی نکنه الان اونم خودششو بامن قهر گرفته در صورتی که این وسط کوچکترین بی احترامی هم بهش نشد

حالا 18 عروسیشونه من ناراحتم چجوری ادم قهر باشه بره عروسی باید برم از یه طفم غرورم اجازه نمیده بخام پیش قدم شدم برا اشتی