امروز حالم گرفته بود رفتم حموم توبه کردم چون چند وقته با خدا قهرم نکاز نمیخوندم باد صبا رو نصب کردم که موقع اذان نماز بخونم ،قبل از غروب خالم تلفن کرد که پا دردم اومدم در خون مامانت نیستند نمیتونم برگردم دو تا کوچه فاصله دارند گفتم بمون میام میرسونمت رفتم رسوندمش کلی دعای خیر کرد صدای اذان میومد رفتم مسجد نماز جماعت خوندم نگران بچه هام بودم که خونه تنها هستند داشتم میومدم تو تاریکی یهو یه سگ به شدت دوید جلو ماشین اصلا ندیدم و نتونستم هیچ عکس العملی نشون بدم خیلی ترسیدم رفتم جلوتر دور زدم دیدم سر جاش افتاده بعد از ده دقیقه اومدم دیدم نیست اما خون اونجا بود ایا اون سگ کشته شد ممکنه رفته باشه چند سال قبل تو جاده شوهرم به سگ زد وایستادیم اون سگ بلند شد لنگون لنگون رفت ولی مت اینجا خیلی ترسیده بودم چون همه منو میشناسند بعدش پیاده شدم دیدم جسدش هم نیست آیا چی شده ایا من گناهکارم چکار کنم خدا منو ببخشه حالم بده
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
من اینقدر دلم برا حیوونا میسوزه گاهی که دارم ظرف میشورم میبینم مورچه ها دارن تو اب غرق میشن نحاتشون میدم شوهرم مسخرم میکنه ولی برای این اتفاق نمیتونم خودم و ببخشم