خاستگار دارم از همه لحاظ عالیه
پسر داییمه عع بچگی کراش داشتم روش
اما حالا میترسم قبول کنم کلا از ازدواج بدم میاد
همش به خودم میگم حتی اگه زندگی خوبیم داشته باشم نمیتونم حرص روزمره رو بخورم
زندگی خودمون خیلی خوبه ولی بچه ها حتی خودمم کوچیک ترین چیزا مامانمون حرص دادیم(من بیشتر بابت شلختگیم و کنکورم)
یا خود بابام بخاطر ندونم کاریاش
من تحمل ندارم
نمیدونم چیکار کنم
شما هم این خس تاحالا داشتین