من وسواس تمیزی و کثیفی دارم (نجاست و...) و رو یه سری مسائل خیلی حساس شدم اخیرا که کثیف بودن شوهرم و خانواده اشم بی تاثیر نبوده از وقتی قبول کردم وسواسم و از شوهرم خواستم باهام همکاری کنه بدتر زخم زبون میزنه، قلبم داره تیکه تیکه میشه بخاطر حرفاش همش بهم میگه مریضی خسته ام کردی تو خونه نمیزاری راحت باشم و...در حالیکه من خیلی باهاش راه میام ولی اون میخواد مثل خانواده اش باشه.
تو خونه فین میکنه میگه راه نفسمو باز میکنم، همه جای دسشویی دماغشو میریزه و من مجبور میشم بشورم، دسشویی رو تمیز نمیشوره من هی تذکر میدم دقیق چیزایی که خونه خودشون عادی بوده.
بارها گفتم هروقت فک کردی نمیتونی ادامه بدی بگو نامردم اگه طلاق رو قبول نکنم ولی هی حرفو عوض میکنه باز سر یه موقعیت دیگه با حرفاش قلبمو اتیش میزنه توروخدا بگین چیکار کنم بدون اینکه زخم زبون بزنید بهم