2777
2789

خلاصه بگم...کاراش یمدته عجیب منو بفکر برده کامل بخونید بگید شما بودین چه فکری میکردین

من یبار ازدواج کردم و الان نامزد دارم تو عقدیم البته داریم جدا میشیم و کارای اولیه رو انجام دادیم و قرار بر این گزاشتیم جز واسه کارای دادگاه دیگه همو نبینیم و در ارتباط نباشیم،،

این پسرعموم چندین سال قبل که من سنم واسه ازدواج خیلی کم بود خواستگارم بود و خیلیم جدی بودن چن سال اومدن و رفتن و اصرار داشتن به راضی شدن من

ایشون موقعیت کاری و اجتماعیش خیلی خوب بود الانم همینه ،ادم محترم و خوبیه منتهی من حسی بهش نداشتم و بخاطر سنش ردش کردم، ۱۱ ازم بزرگتره

مامانمم با من هم عقیده بود...ولی بابام بدش نمیومد و میگفت پسر خوب و کاریه همه چی داره بیشتر فکر کن...خلاصه گذشت  و من از طریق خواهر نامزدم که منو بهش معرفی کرد با نامزدم اشنا شدم و مدت تقریبا زیادی دوست بودیم و بشدت عاشق...یه مشکلایی پیش اومده تو زندگیم که امون و صبرمو برید وگرنه من هنوز از نظر خودم اون تنها ادمیه ک انقد میتونم دوسش داشته باشم... تا اینکه این اواخر

بقیشو تایپ میکنم هستین؟




بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

بگو ازدواج فامیلی اشتباه محضه هرچه قدرم که طرف گل بلشه

خلاصه که من با ایشون قطع ارتباط کردم و خونه این عموم هرگز نرفتم بعد ازدواجم

ایشون با عمم اینا در ارتباطه منم با این عمم صمیمیم گویا یا عمم گفته یا خودش سراغ منو گرفته نمیدونم فهمیده من دارم جدا میشم

از اون روز زنگ های مکرر زنعموم به خونمون و اینک همش حال منو از مامانم میپرسه یکم برام عجیبه...

یه شب اومدن خونمون بعد این همه مدت دیدمش انگار به لحاظ ظاهری شده مثل یه مرد ۵۰ ساله 

موهاش نصفش جوگندمی شده ...ریشاش...مادربزرگمم بود منو برد تو اتاق گفت محمد چن ساله قرص میخوره مامانش هرچی دختر واسش درنظر میگیره بدون دیدن میگه نمیخام ازدواج کنم داغون شده...خدا شاهده من این چن سال ازش کوچیک ترین خبری نداشتم ،گفت امشب همرو مجبور کرده باهاش بیایم اینجا که تورو ببینه گفتن حالت خوب نیس...

بعد اون بازم به بهونه خاص میخاست نزدیک بشه

عمیقا براش ناراحت شدم بدم اومده از خودم

یه جوون خوب سر به راه و کاری اگر ازدواج میکرد یا هنوزم ازدواج کنه میتونه همسر خوبی بشه یکیو خیلی خوشبختش کنه چرا این همه سال صبر کرده بخاطر من اخه؟!

یبار از امتحان میومدم سمت خونه هوام گرمه داشتم پیاده برمیگشتم با اینکه نه مغازش سر راه منه نه خونه شون یهو جلوم سبز شد گفت برسونمتون تا خونه هوا گرمه سر راهمه اینجا یهو دیدمتون 

من قشنگ میدونستم داره الکی میگه جلو در دانشگاه وایساده تا من امتحانمو بدم...

والا نپرسیدم😑قرص اعصاب ظاهرا

ببین گلم 

اول بگو چند سالته ؟

بعدم زندگی بر مبنای ترحم پیش نمیره 

شما شرایط خودتو در نظر گرفتی و گفتی و ایشونم طبعا باید میرفت سراغ زندگیش 

نباید الان خودتو مسئول بدونی 

인생의 가장 소중한 자산을 위해 싸워라...

نمیخوام به اشتباه بیوفته نمیخوام امید الکی بگیره دلم میخاد سرد شه بره 

من اصلا نمیتونم بعد این رابطه ک میخام تمومش کنم به ازدواج دوباره فکر کنم

کاش کاری میشد بکنم

چی بهش بگم چجوری قانعش کنم

یا پیام میده یا حال میپرسه ،حتی شمارمو  نداشت نمیدونم از کی و کجا پیدا کرده یا به بهونه های مختلف میاد سر راهم...

ببین گلم اول بگو چند سالته ؟بعدم زندگی بر مبنای ترحم پیش نمیره شما شرایط خودتو در نظر گرفتی و گفتی و ...

نمیگم مسئولم ولی خب ادم دلش یحوری میشه،نمیشه؟سخته یکی انقد بخاطرت اب شده باشه

من ۲۱ سالمه ایشون ۳۲

نمیگم مسئولم ولی خب ادم دلش یحوری میشه،نمیشه؟سخته یکی انقد بخاطرت اب شده باشهمن ۲۱ سالمه ایشون ۳۲

بله قطعا ادم که از سنگ نیست 

دلش می سوزه 

نمی دونم 

باید بشینی با خودت بفهمی چند چندی 

آیا ویژگی های اخلاقی داره که بشه این فاصله سنی رو چشم پوشی کرد 

ببین یه ورق بزار جلو خودت مزایا و معایب ازدواج با این اقا رو بدون هیچ چشم پوشی بنویس 

بعد ببین تصمیمت چیه

لینطوری اگرم سر راهت دوباره اومد 

می تونی با دلیل قانعش کنی 


인생의 가장 소중한 자산을 위해 싸워라...
بله قطعا ادم که از سنگ نیست دلش می سوزه نمی دونم باید بشینی با خودت بفهمی چند چندی آیا ویژگی های اخل ...

ویژگی های مثبت زیاد داره 

این منم نمیتونم به رابطه ی دوباره فکر کنم حداقل یمدت

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

غمباد

mohadeseh85rhn | 19 ثانیه پیش
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز