خب خیلی خلاصه و مستقیم بگم نامزد من خیلی حساس بود از اول چهار ساله عقدیم و خیلی حساس بود شالم نیفتع نمیدونم خیلی دیگ با پسرا صمیمی نشم و اینا بعد چند وقت پیش ما یک بحثی داشتیم ک این آقا به من گفت چرا دستتو کردی باید موهات و با موهات بازی کردی تو جمع ( توی جمع یک اقایی بود ک خیلی رو اون حساسه و همیشه بهم گیر میده وقتی اون هست) این از این ک منم گفتم خب مگ چیه شاید خیلی از دخترای دیگ هم اینکارو بکنن و من واقعا خداشاهده قصدم طنازی یا شیطنونی نیست واقعا شما بگید دست کردن توی مو وقتی آدم تو حال خودشه کار بدیه یعنی حتی الآنم ک دارم مینویسم عصبی میشم. چون من کاملاااا دپرس و تو حال خودم بودم و داشتم دست میکشیدم تو موهام و این آقا صدتا حرف ب من زد. اون تموم شد یه هفته قهر بودیم اومد دنبالم هنوووز دو هفته نشده باز دیشب از خونه عمم بر میگشتیم ( اون آقا هم که گفتم روش حساسه بودش) خلاصه دیشب تا نشستیم تو ماشین شروع کرد که آره تو داشتی لباتو میکردی تو دهنت( ادامم در میاورد ک تو اینجوری میکردی و واقعا من احساس کردم غیر مستقیم داره بهم میگ ج..نده چون فقط کسی اون حرکتو میکنه ک خراب باشع ذاتش و بخاد لوندی کنه. حالا توی جمعی ک مامانم بوده بابام بوده کلی آدم بودن گفتم من اینجوری کردم؟ گفت حالا شاید نه ب این شدت ولی آره لبتو کردی تو دهنت!!!!! یعنی پشمام ریخته ک چقدر یه آدم میتونه مریض و روانی باشه بیاین بقیشو بگم
من کلا۲۱سالمه ولی بقران شدم عین یه پیرزن افسرده من توی جمع باید همششش حواسم باشه شالم نیفتع یه موقع چند دقیقه نفهمم حواسم باشم کجا میشینم چطوری حرف میزنم خمیازه میکشم حتماااا باید دستم جلو دهنم بااشه!!! آدامس نخورم خب این ادم شاید خودش یه زن اینجوری ببینه با اینکه اون هیچ مشکلی ندارع شاید خود این تحریک میشه که فکر میکنه بقیه هم آره!!! خلاصه مثل این میمونه ک شما شاید وسط حرف زدن و تعریف کردن ناخوداگااااه لبتونو با زبونتون تر کنید و همسرتون بیاد بگه چرا. اینکارو کردی یا اداتونو در بیاره بگه داشتس عشوه میریختی!!!!!!
ببوس بزار کنار تا میخوای خرس بخوری با این مریض ، بحث دنیای مجازی نیست ببندی بری یه عمر قراره با این زندگی کنی ،مریض بشی جشن بگیری مسافرت بری مگه شوخیه اگه خراب بود گوهخودی اومدی گرفتی شایدم اینا همش بازیه که جدا شد ، بهش رک بگو اگه میخوای بری برو چرا منو ناراحت می کنی من ظرفیت اینهمه ناراحتی روندارم کار دستت میدما
فردا دارم میرم برای کارای طلاقم و مطمعنم مثل سگ میاد التماسمو میکنه و دروغ چرا قصدم ترسوندنشه و جدایی ب این راحتی نیست و فقط میخام بترسونمش حتی اگر قبول کنه هم و بیاد راحت جدا بشیم بازم مشکلی ندارم جدا میشم
حرف زور میژنه و فکر میکنه حق با خودشه و من عاجز شدم
عاجز چی شدی اگه من بودم جلو خانواده ام این چرندیات رومیگفت همون لحظه بسلامت روبهش میگفتم مگه تو عروسکی ، آدمی آدم احساس داره اون بیشعور اینا رو نمیفهمه