در یه خانواده خوب و سطح بالا به دنیا اومدم ولی از بچگی از درون احساس تنهایی می کردم چون بلد نبودم درست حسابی با دیگران ارتباط برقرار کنم. خیلی دوست داشتم با دیگران بگم و بخندم و اصلا خجالتی نبودم ولی بلد نبودم و خانوادم بهم می گفتن دیوونه و ساده. گذشت تا به ۲۰ سالگی رسیدم و آروم شدم ازدواج کردم با یه خانواده ی خوب و سطح بالا همسرم هم یه شغل مهم داره ، خودم هم ارشد گرفتم و یه شغل آبرومند دارم ولی هنوزم همون مشکلات رو دارم و نمی تونم با دیگران ارتباط درست برقرار کنم. متاسفانه بچه هام هم دقیقا مثل خودم هستن و خیلی ساده ایم. وقتی اطرافیان رو می بینم که خیلی با سیاست و زرنگن ولی منو بچه هام ساده ایم هر لحظه می میرم و زنده میشم و عذاب می کشم خیلی حالم خرابه و برای آینده ی بچه هام به شدت نگرانم
روزی هزار بار میمیرم و زنده میشم و به خودکشی فکر می کنم.
اگه تجربه ای در این مورد دارید لطفا دریغ نکنید، امام زمان ازتون راضی باشه