2777
2789
عنوان

تنهایی

14 بازدید | 0 پست

الان مدتی هستش که پیاده در افکارععمر رفت ه آستد ه میزنم ولی زمانی که داشتم زندگی میکردم سر راهم نیمکت نداشتم و جایی نخوردم که الان اونقدر پرسه میزنم تا طلوع آفتاب هم نمی بینم چون عادت کرده چشمانم فقط سیاهی میبیند ،غافل از آن هستم که طلوعی میکند من بازم درآن سوی خاطرت گم گشته ام وبالاتر از سیاهی رنگی نیست 



ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792