همه پنج شنبه ها شبا شوهرم میره پیش رفیقاش برا ابنک تنها نباشم همه پنج شنبه ها ابجیم رو میاره البته خوبه ابجیمم حوصلش سر میره خونه مامانم میاد اختلات میکنیم ۱۴ سالشه خیلیم مهربونه ب من لطف داره همیش پنج شنبه ها بخاطر تنها نموندم میاد خوب زود امروز بیدار شده بود ساعت ۷ دیگ ۱۱ شب شد میخواست بره خوابش میومد ب بابام گفتم بیاد ببردش و امشب اقا سرکارش طول کشید ۱۰ و نیم رفت حالا ۱۱ شب زنگ زدم ک ابجیم رفته بیا زودی پیشم با بچه ها تنهام گفته باشه دوباره الان زنگ زدم ک خوبه گفتم زودی بیای تنهام میگ میخواست ابجیت نمیرفت اونجا میخوابید ک هی ب من زنگ نزنی ابن خودخواهیه من همه پنج شنبه ها اسیرم فلا سردرد میگرنی میکنم بخاطر همین نمیتونم بحث کنم ولی الان میخوام گریه کنم از اونورم خیلی بد شده همش فاز منفی داره چندروزه مث پیرمردا چسو ناله میکنه منم ک بسار کم طاقت سریع زیر گریه میزنم واقعا نمیدونم انقدر دوست دارم کم محلی کنم بهش ک خودش بفهمه ب خودش بیاد اما بعضی وقتا انقد دست پیش میگیره ک صبرم لبریز میشه
فقط پنجشنبه ها میره پیش رفیقاش؟
تو هم بهش محل نده برو خونه مامانت فامیلات یا دوستات فقطم پنج شنبه ها نه یه روزایی که اون خونست برو شب دیر بیا
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
