ماجرای دعوای امشب من و شوهرم

بازبودنوخبرندارم امااره اونجابگوزده توسروگردنم درددارم ضربات به شکمتم بگوطلاقم نگیری بازممکنه بترسه کمتراذیتت کنه 

عزیزم تنها راه رفتار با هر مدل شوهری ایجاد صمیمیت هست تا وقتی تلاش نکنی که با رفتارهای کوچیک کوچیک صمیمیت ایجاد کنی کوچکترین حرفی بهش بر میخوره شما می تونستی به جای عصبانی شدن سر سفره و مسخره کردن دهن پر شوهرتون با یه نگاه مهربون بهش بگین عزیزم چرا اینقدر خودتو اذیت میکنی سلامیت مهمتره یه کم به فکر سلامتی خودت باش حالا چیزیه که شده تو به بزرگواری خودت ببخشش خب پیش میاد ...با گفتن این حرفها طرف رو در مقابل عمل انجام شده قرار میدی ...

می تونستی بهش بگی عزیزم میدونی که من چقدر دوستت دارم الان مهم اینه که داریم در کنار هم شام میخوریم حیفه اوقاتمونو زه خاطر این جور چیزها که اصلا ارزششو نداره تلخ کنیم ...بعد بهش بگی حالا یه کم بخند بخند دیگه خنده بیشتر بهت میاد وقتی میخندی بیشتر به دلم می شینی 

منظورم اینه که طرفو شرمنده کن بذار از خوبی تو از ادب تو از نزاکت و محبت تو شرمنده بشه

و نکته دیگه اینکه الان نمیدونم واقعا چیکار کردین بعد دعواتون اما هرکاری هم کردین بهش بگو من اصلا ازت انتظار نداشتم باهام اینجور رفتار کنی خیلی دلمو شکستی خیلی غصه میخورم 

باور کنید کلمات بار دارن زن باید مهارت زبانیشو خیلی قوی کنه

حالا ان شاالله که مشکلتون حل شده اما از این به بعد توصیه ها و تجربه های بنده رو بکار بگیر ضرر نمیکنی

یا علی