منو زنداداشم کلا همیشه باهم دعوا داریم ینی با من اینجوریه فقط
بعد من ی مدتیه دارم با ی اقایی اشنا میشم از شانس خوبم😐 زنداداشم منو با اون وقتی داشتیم صحبت میکردیم دید بعد چون پسره اشناس اونم میشناختش بدو بدو رفت ب داداشم گفت
دقیقا یک ساعت بعد داداشم اعصبانی زنگ زد ب من
ب زوررر راضیش کردم ک قصد ما ازدواجه کاری نداشته باشه کلی التماس کردم
حالا بگید چیشده
داداشم برام هدیه گوشواره گرفته بود اومدن خونمون داد بهم زنداداشم چپ چپ نگا میکرد
بعد دقیقا فرداش پیام داد (منو بلاک کرده بودا از بلاک دراورد پیام داد) که من راضی نیستم اونارو ب تو هدیه بده بفرست خونه
منم شات گرفتم فرستادم برا داداشم بدون هیچ حرفی
داداشم سین زد هیچی نگفت
بعد فهمیدم دعواشون شده
فشم ندین خودم عذاب وجدان گرفتم از کارم😑 چون اون بدو بدو عین بچه ها اون قضیرو رفت ب داداشم گف منم اینکارو کردم