چندتا کفتر هستن چندماهه هرروز میان داخل بالکن ما لونه درست میکنن چندبارم جوجه گذاشتن زمستون، ولی خیلی کثیفی و سر و صدا دارن اصلا صبح نمیشه تو اتاق خوابید، هرچیم کیش میکنم باز بر میگردن، امروز دیدم بابام گندم سمی یا همون مرگ موش ریخته براشون خیلی ناراحت شدم همرو با جارو جمع کردم ریختم توالت، اگه بفهمه من جمع کردم خیلی باهام دعوا میکنه، من کار بدی کردم بچه ها؟ دلم نمیاد هیچ حیوونی کوچیک ترین آزاری ببینه
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
خوب کردی که جمعشون کردی،بمیرن مصیبت میشه سر زندگیتون بابات چه بی رحمه
دور از تو بادا اهرمن...💚🤍❤️ هوا گرگ و میش.. نسیم خنک..صدای اذان صبح... یه جون تازه و یه روح تازه..😁💖 (هنوووزم چایی با دانمارکی خیلی میچسبهههه😂😋) ... اتفاق میفته رفیق...شاید دیرتر شاید دورتر...زمانیکه صدای قهقه ت خط بطلان میکشه بر تموم غمهاییکه کنج دلت جا گرفتن تا یاداور روزهایی باشن که هرچند سیاه هرچند تلخ اما گذشتن..طاقت بیار و ببین اون اینده ای رو که حق توئه..خدا هواتو داره خدا هوامونو داره دلسرد نشو از های و هوی گذرای باد..اتفاق میفته رفیق..❤️
بچه ای به مادرش گفت اگر بهشت حق توست، چرا در دستانت نیست؟ چرا زیر پایت قرار دارد؟ مادرش پاسخ داد دلبندم من بهشت را بر زمین گذاشتم تا تو را در آغوش بگیرم. الهی چشم همه منتظرا رو به دیدن فرزند روشن کن.