امروز یکی از همکارام که باهاش صمیمی هستم اصرار کرد بی بی چک بزنم، می گفت مطمئنم بارداری.
روز ۳۲ سیکلمه و بی بی چک یه هاله محو داشت.
مادرم هم هر روز در مورد اینکه موعدم شده یا نه می پرسه.
یه جوی راه افتاد که با اینکه امیدی نداشتم حس کردم شاید خبریه.
ولی راستش طبق تجربه ام معجزات کم تر اتفاق میفتن و زندگی بیش تر حساب دو تا دوتا چهار تاست.
هاله بی بی چک هم دو روز پیش هم بود و به نظرم نشونه هیچی نیست وگرنه تا الان پررنگ تر شده بود، شاید هم این بی بی چک های چدیکور صورتی مشکلی دارن.
این امیدواری های الکی و نا امیدی شدن ها حس سرخوردگی شدیدی بهم میده و بعدش به سختی خودم رو پیدا می کنم.
خاطره ی من از سومین ماه اقدام