16سالگی به اولین خواستگاری که رسمی اومد خونمون شوهرم دادن من خودمم بچه بودم اون موقع نه تجربه داشتم نه درکی از زندگی 18سالگی هم عروسی گرفتیم همون اولای نامزدی مشکلات شروع شدن شوهرم با برادرش کار میکرد بیکار شد شهر غریب هم بودیم شوهرم دیگه کارگری میکرد مسافر کشی میکرد تا اینکه با یه از خدا بی خبر آشنا شد به هوای اینکه میبرش سرکار سرش کلاه گذاشت چندین سال درگیرش بودیم و همین الآنم درگیرش هستیم الان 40میلیون دادیم بخاطر گناه نکرده وکیل گرفتیم خلاصه تو سن 28سالگی دلم مرگ میخواد زندگی روی خوششو به ما نشون نداد فقط بخاطر دخترم زندگی میکنم فقط