خواهر شوهرم سه تا دختر داره
دختر آخرش چون به پسرم (دوسال پیش) حسودیش میشد خونه ما نمیومدن از لحاظ اسباب بازی لباس خوب و اینا(چهار سالش بود، دوسال پیش) پز نیست بخدا همینجوریه خواهر شوهرم خونه از خودش داره ماشین طلا همه چی دارن اما به بچهاشون نمی‌رسه همش پول هاشو جمع می‌کنه میزاره بانک هی طلا میخره بچش با لباس کهنه ی اینو اون راه میره
خلاصه دوسال نیم از دستش راحت بودم
که این جمعه هفته پیش اومدم(من با مادرشوعرم یک‌جا هستم)
خونه مادرشوهرم ک میان جمعه ها شوهرمم میگه بریم پایین نریم پاین هم میان بالا
ادامه..
