کل خانواده ام رفتن بیمارستان متاسفانه همین چند ساعت پیش شوهر عمم تصادف کرد😓همه رفتن من موندم خونه مون به همین بهانه کل بچه های فامیل پیش منن🐸 همشون 12 یا 11 9 سالشون میشه خیلی رو اعصابن یکی در یخچال باز میکنه یکی صدا تلویزیون بلند میکنه چندتا سر وسایل آریشی من هستن بعضی دارن رو مبل میپرن اون بچه های عمم دارن گریه میکنن نبردنشون اونارو حق میدم ولی دیگه اعصاب ریده هرچی میخوام خودم با موبایل سرگرم کنم نمیشه اخه بچه ندیدم تا الان بیدار باشه مدرسه هاشون تعطیله خداییش خیلی سخته