درمان وابستگی

تهش تنهاییه من سی دو ساله که این وضع رو گذروندم تهش هیچ کسی نمیمونه پس سعی کن  خودت به فکر خودت باشی ته تنهایی من از بین رفتن  و قطع رابطه کردن یه خانواده سمی و یه خانواده شوهر سمی تر و یه شوهری که جز رابطه جنسی به چیز دیگه ای اهمیت نمیدم منم همین وضعمه اما ته من همین تنهایی که تو تنهایی خودم باید قوی تر بشم بدون دوست داشتن آدما 

خیلی خیلی بدتر از درده اما درد از زمانی که بدنیا اومدم همراهم بوده یا اینکه تا عمر دارم یادم نمیره چطوری بال و پرم رو چیدن و گذاشتن آن تنهایی خودم بسوزم و حسرت چیزای کوچیک و بزرگ رو بخورم کاری که یه خانواده سمی و اشغال می کنه اگه غریبه باهات بکنه اینقدر درد نداره تازه سنگین تر از اون بچه ای که باید جوری بزرگش کنم که نه شبیه مادرم باشم شبیه پدر هیولام و این بزرگترین بار سنگینی که روی دوشمه که هیچ وقت نمی‌خوام جای پای اونا بزارم