نمیدونم چی بگم واقعا زندگی و زنده بودنم برام زیاد مهم نیست که اینطوری راحت راجبش حرف میزنم. فقط به خاطر ابرو و علاقه به خانواده شاید نخوام بمیرم. اما الان وضعیتم داغونه کنکور رو داغون دادم گفتم نهایی جبران میکنم نهایی از اون بدتر شد وضعیتم اینطوریه که بعد هر امتحان فقط میترسم نمره پاس قبولی نگیرم. خانوادم توقع فضایی دارن اصلا متوجه سختی نهایی نمیشن بابام میگه نوزده بیست باید بشی دانشگاه دولتی تهران فلان. بچه های همسن فامیلم همه شدیدا درسخونن مطمئنم پزشکی و مهندسی قبول میشن سرکوفت میمونه برام اصلا زندگیم جهنم شده میگم منکه آیندم تباه شد بزار بمیرم؟
اخه این دغدغه ای هست که خانواده درست کردن. بابام هرچی از دهنش در میاد میگه. دیگه از حرفای اونا خسته ...
ببخشید ولی شاید دختر عموتم شرایط تو رو داشت کلی از تو بدتر بود.میدونم اینو به خونواده بگی میگن چی واست کم گذاشتیموولی شرایط همیشه بول نیست که..باید روح و روانت اروم باشه بتونی بخونی.توهم لم نمیدی که مثل بقیه میخونی منتها اون نمره ای که میخوای و نمیگیری.اسی به نطرم بگو جهنم همه چی واسه این چندتا باقی مونده صدتو بذار سعی کن بهتر بدی...بعد حالا اون 3 4 تارو خدابزرگه.از الان واسه کارنامه ای که نیومده و چیزی که مشخص نیست غصه نخور
اخه بیشتر از این حرصت نمیگیره که واسه خاطرچارتا کتاب پی زوری که هیچ ربط مستقیمی به شغل مورد نظرت نداره بخوای بمیری من ببخشید این ادبیاتو میگم ولی ریدم تو این اموزش پرورش ایران که از اول گوه زد به تمام دانش اموزا گند زدن گند همین که برای درس این حس بهت دست بده مشخص میکنه چقد چقد سیستمشون خرابه عمر بچه ها تباه شد نظرمنو بخواید از ریشه یا دبستان الکی بود کاش از اول همه میرفتن توی اون چیزی که باید باشن استعدادیابی میشدن نه تبعیض معلما و مدیر تبعیضدمیکنن درست ولیمدارس تیز و نمونه چی؟ اونام تبعیضه اموزش و پرورشه