یبار مامانم شیر خریده بود کیلویی زیااااد خودش رفت بیرون بهم گفت شیر رو بجوشونم وقتی رفت اومدم کیسه ی شیر رو پاره کنم بریزم تو قابلمه وقتی اومدم کیسه رو پاره کنم شلپ کیسه ی شیر افتاد و ترکید همه جا پر شیر شد
یه کاربر دیگه هم میگفت اعادت نداشتم تو خونه شورت بپوشم بعد یه شلوار داشتم گذاشته بودم رو بخاری قسمت با.سنش سوخته بود حیفم اومد بندازم بره گذاشتم خونه تکونی عید استفاده کنم برای تمیز کاری بعد گفت حمام بودم پدرشوهر مادرشوهرم از شهر دیگه اومدن منم عجله ایی اومدم نگاه نکردم همون شلوار پوشیدم رفتم پذیرایی کردم چایی و میوه بعد چنددقیقه مادرشوهرم صدام زد گفت شلوارت پشتش کامل نیست!!!
دوستای قشنگم این کاربریم رو برای همیشه میبندم امیدوارم روزهای شادی پیش روتون باشه پر از خنده و موفقیت و شادی 😍 هرمشکلی داشتید اول با توکل به خدا دوم با تلاش و سوم با دعا حلش کنید 💚
یکی دیگه هم میگفتبچم دوماهش بود بعد ایام عید داشتم شیرش میدادم خاله شوهر و بچه هاش اومدن خونه منم هول شدم رفتم خوش امد گویی یادم رفته بود سینه ام رو بزارم داخل و لباسمو درست کنم با یه سینه کامل بیرون خوشامد گویی کردم
دوستای قشنگم این کاربریم رو برای همیشه میبندم امیدوارم روزهای شادی پیش روتون باشه پر از خنده و موفقیت و شادی 😍 هرمشکلی داشتید اول با توکل به خدا دوم با تلاش و سوم با دعا حلش کنید 💚