دخترا بیاید

من رفته بودم عروسیه دوستم بعد این دوستم یه دخترعمو داره که هم سلیطه اس و هم با من ضده این دخترعموش رو قبلا هم دیده بودم و قبلا هم با من ضد بود بعد موند تا رفتم عروسیه دوستم و دخترعموش هم اونجا بود من با دخترعموش احوالپرسی کردم و همش گرم رفتار میکردم باهاش و اینا اما اون دخترعموش باز با من یه جور سرد و ضد رفتار میکرد تا این که دیدم چندتا از دخترا و دخترعموش و کلا دوستاش و چندتا دخترا رفتن پیش عروس که دوستم بود و سرپا پیشش وایساده بودن که با دوستم چالش بگیرن بعد یهو دوستم منم صدا کرد که برم باهاشون چالش بگیرم بعد که رفتم پیششون چون نمیدونستم چه جور چالشیه یکی دوبار پرسیدم بعد یهو دخترعموی دوستم که میگم سلیطه اس و با من هم از قبل ضده یهو تو جمع دخترا که پیش عروس یعنی دوستم سرپا وایساده بودن تو جمع دخترا گفت که این دخترشوته و چندبار یکسره پیش دخترا که سرپا کنار هم جمع بودن یکسره چندبار پیش اونا یکسره گفت که این شوته و شوته و این کلا شوته و اینا بعد من آخراش اعصابم خورد شد خواستم بهش بگم تو شوتی که قبلش نگفتین چه چالشی میخوایم بگیرین و من اونور بودم اما جلوی خودمو گرفتم و اینارو چیزی نگفتم با این که اعصابم خورد شد اما چیزی نگفتم و بعدشم دیگه رفتم نشستم بعدم حس کردم بقیه دخترا هم یکم ازاین حرف اون سواستفاده کردن و یکم باهام عوض شدن انگار حالا اعصابم خورده و میگم چون این دخترعموش هم سلیطه بود و هم چون از قبل هم با من ضد بود واینا واسه همین باید همونجا جوابشو میدادم و هم چون بعدش انگار بقیه ی دخترا هم از حرف اون سواستفاده کردن واسه همین میگم باید همونجا جوابشو میدادم که باعث نشه بقیه ی دخترا که حرفاشو شنیدن سواستفاده کنن هم باید جوابشو میدادم تا خودش هم بلکه آدم که نیس و نمیشه اما بلکه یکم آدم میشدوکوتاه میومد و اینا هرچند میگم که باهاش گرم رفتار میکردم اما اون باز مثل قبلا ضد بود و بعدم که چندبار پیش دخترا اینحرفارو تکرار کرد هم چون مخصوصا پیش بقیه ی دخترا اونحرفارو چندبار یکسره چندبار تکرار کرد و چون مخصوصا پیش دخترا کوچیک و تحقیرم کرد واسه همه ی این چیزا میگم باید حداقل همونجا یه جوابی بهش میدادم که الآن انقدر واسه ی همه ی این چیزا خودخوری نکنم و حالا واسه همین چیزا اعصابم خورد مونده