من یماهه زایمان کردم از بیمارستان مرخص شدنی مادرش پا به پای مامان من اومد موند خونمون روز ۱۲ ام بزور رفت گفتم میخام برم خونه مامانم
پدر منو درآورد تو همه چی دخالت میکرد همه چیییی آدم بعد زایمان آرامش میخاد من نداشتم
حالا دو سه روزه از خونه مامانم اومدم روز اول که پاشدن نهار و شام اومدن
الانم من خواب بودم یهو بیدار شدم دیدم خواهرشوهرم تو هال نشسته
شوهرم اومد تو اتاق گفتم مت نباید تو خونه م آرامش داشته باشم؟؟؟؟ از خواب پاشم ببینم یه نفر تو هال نشسته؟؟؟؟
مادر خواهر خودم فرق دارن من راحتم جلو اونا
فردا میرم خونه پدرم اونجا راحت باشم.
دعوامون شد رفت گم شد خوابید
واقعا دلم آرامش میخاد دلم سکوت میخاد
اگه مامانم اینجاس بیچاره کمکمه اگه خواهرم گاهی میاد راحتم باهاش.
مادر خواهر این میان بخدا آرامشو از من گرفتن
مادر شوهرم زار زار هرچی میشه گریه میکنه نمیدونم به کی حرفمو بزنم