من شب فقط یه ساعت خوابیدم از ساعت هشت شروع کردم تا دونیم شب بعد دوباره شیشو نیم پاشدم تا 9نیم درس خوندم
بعدش ما اومدیم دیدم ی سری بچها دور هم جمع شدن گفتن ساعت دهو نیم قرار سوالا لو بره منم گفتم بچها ول کنید بخدا گناهه یکی مثله من این همه بخونه اونموقت شما بیاد تقلب کنید هیچی دیگه دیگه مارو تا دهو نیم بردن سره امتحان بهمین خاطر نتونستن سؤالارو بچها ببینن، مام شاید نیم ساعت یا ی ربع همونجوری نشسته بودیم که ناظم گفت برید بیرون ی تمرین یا ی نگاهی به کتاب بکنید بعدش ما رفتیمو یکی از معلما گفت انگاری لو رفته سوالا بچها رفتن ی دونفر انگار گوشی آورده بپدن بچها ببشتریاشون اونجا جمع شدن و سؤالارو نگا میکردن من ی چند بار رفتم گفتم که نکنید اینکارو گوش نمیدادن بعدش من یهو دیدم ناظم داره میاد بهشون گفتم ، ناظم فهمید که داشتن سوالارو نگاه میکردن فقط ی چند نفر و من نگاه نکردیم که ما رفتیم اپن طرف هرچی بهش میگفتیم ما اینور بودیم اونا اونور قبول نمیکرد بهش میگفتیم ما نگاه نکردیم و اینا ،،،، میگفت فقط باید کسایی که گوشی آوردند بگید
هیچی دیگه خیلی چیکردن گفتن دیگه همه تحدید میشن ، اونام اصلن اعتراف نمیکردن من آخر سر مجبور شدم بگم کیا بودن چون اگه نمیگفتم 33 نفر بخاطر دونفر امتحان نمیدادن اونموقع امتحانی به اپن مهمی من مجبور شدم برم بگم کیا بودن بعد نزاشتن امتحان بدن و...
من عذاب وجدان دارم حالا من نمیدونستم باید چیکار کنم گناه کردم 😭😭💔
حالا دوباره رفیقمم برداشت گفت من گوشه دختررو گردن میگیرم منم داشتم بهش میگفتم چرا میخوای ببینی تو آیندت....
حالا من شدم آدم بده
خواهشن راستشو بگید من الان واقعن اشتباه کردم?