و خیلی با لحن بد حرف میزنه باهاشون وپشت سرشون
یک سال پیش همین موقع ها یکی از اقوام دور مادری اومده بودن بعد پدرم شستشون گذاشت کنار
هرچی بهش میگفتم گناه دارن نکن گوش نمیکرد
بعد میگه من تو رو تو پر غو بزرگ کردم ی عالمه خرجت کردم بهترین چیزارو برات فراهم کردن جنازتم رو شونه ی ادم متوسط نمیزارم
ولی خواستگار هم سطح و بالاتر از خودم که اتفاقا پسرای خود و باخانواده ای هم بودن داشتم که چقدر با پدر و مادرم سر اینکه چرا بهش فکر نمیکنی هرکسی باید ازدواج کنه🤡و.... دعوا کردم
من واقعا نمیدونم چی کار کنم الان باید عذاب وجدان کاری که میکنه رو داشته باشم یا عذاب وجدان اینکه حق ازدواجمو ندارم
چرا انقدر برای اکثریت سخته فهمش که خیلی از زنان برای ازدواج ساخته نشدن و تمایلی ندارن
من واقعا دیگه خسته شدم همه بحثام با پدرم سر این موضوعه😔😔