چیکار کنم ب نظرتون شرایط طلاق ندارم دارم داغون میشم اب شدم
شوهرم ادمیه مه بیرون هرکی ببینتش فکر میکنه فرشتس
ولی ب خاطر من از یک از خواسته هاش خواسته های نامعقولش کوتا ننیاد میدونه خونوادش منو ازار میدن
ولی میگه مگه جیکار کردن همجورع باهاشون خوبه
میدونه حق با منه ولی خیلی راحت میگه مگه چی سده
بود نبود من براش هیچ فرقی نمیکنه اگه الان بش بگم میخوان برم میگه خب برو اصلا هیچ تلاشی برای من نداره
بم میگه دوسم داره ها ولی اکه من بگم میخوان برم میگه برو دیروز برام اسنپ گرف منو بفرسته خونه بابام
انقدر حرص میخورم دارم نیمیرم نمیدونم چمه فقط میدونم یهو حالم بد میشه خودمو میزنم حتی اونو میزنم گاهی پتورو گاز میکرم فریاد میکشم گریه میکنم بد اون اروم ارومه خیلی ارم خیلی عصبانی بشه ی دقیقه بعد اروم اروم