قضیه رفتنش تاپیکا قبلم هست
تقریبا1 ماهه ب نبودش عادت کردیم خودم و پسرم.حتی حالمون الان بهتره.کمبودی احساس نمیکنم.کمبود و مشکلی هم باشه چیزی نیست ک اگه لون بود حلش میکرد
مشکل الانم اینه ک وقتی ی نفر جدید متوجه میشه ک میخام جدا بشم مدام از سازش و حرف زدن با من میگن.درسته نیتشون خیره ولی دوباره من میوفتم تو فکر شوهرم و این ک باز ی فرصت بهش بدم و این هم تمرکزم میگیره اخه دارم درس میخونم هم روانم بهم میزنه
همش ویژگی های بدش میاد تو ذهنم
اصلا تصور این ک باز باهم زندگی کنیم حالم و بهم میزنه
چکار کنم؟
کاش ززودتر خلاص بشم نوبت دادگاه 2ماه دیگه دادن
من ک نمیتونم کل جریانات زندگیم و چیزای خصوصیم و بگم حتی اگه برای دفاع از خودم باشه اصلا خوشم نمیاد