ببین اون لحظه من دلم نیومد پیشش باشم ولی اره خیلییییییییییییییی گریه کرد ،بالاخره طبیعیه زخمه
ساعت ۶ عصر انجام دادیم شبشم پاهاشو تکون میداد میزد زیر گریه،دراصل یک روز بیقراره
ولی فردا صبحش خوب شده بود کلا،الانم پنجمین روزه همه چیش اوکیه،من راضی بودم
هرچی زودتر انجام بدی بهتره،بچه هرچی بیشتر دست و پا بتونه بزنه بیشتر دردش میگیره