بعداز ظهر زنگ زد بمن گفت رفتم فلان جا خرید خیلی خوب بوده اگه توام چیزی لازم داری برو اونجا بعد پرسید داداش خونست گفتم نه سرکاره چطور مگه کار داری گفت نه
بعدش زنگ زده شوهرم گفته بابا ناراحته بهش زنگ نمی زنید و...بمن هم زنگ زده بوده برای اینکه مطمئن بشه شوهرم خونه نیست زنگ بزنه باهاش صحبت کنه
حالا ازین ناراحتم که خواسته اینجوری آمار بگیره واینکه هر مسئله ای پیش میاد وکار دارن یا پول لازم دارن،مادرشوهرم به خواهرشوهرم میگه به ما زنگ بزنه وگرنه اگه یکسال هم تو خوشی باشن یاد ما نمیوفتن
بنظرتون یجوری به خواهرشوهرم بفهمونم که شوهرم همه چیو گفته یا به روی خودم نیارم اصلا