دیشب شام باغ یکی از فامیلا دعوت بودیم بعد شام بچم گریه میکرد واسه شیر منم گفتم زشته جلو آقایون شیر بدم پا شدم رفتم توی یکی از اتاق ها بعد من یه عادت مضخرفی دارم که بعد شام باید حتما یه چیز شیرینی بخورم موقعی که داشتم شیر میدادم چشمم خورد به جعبه ایی که پر بود کاکائو منم یه دونه برداشتم خوردم همون لحظه موقع خوردن چشمم خورد به لنز دوربین مخی که بالای اتاق بود وایی یعنی داشتم از خجالت میمردم هم اینکه بدون اجازه شیرینی بردم هم همه ی لباسم رو دادم بالا همه جام بیرون که شیر میدادم از دیشب تا الان همش دارم حرص میخورم چرا جلوی شکم کوفتی ام رو نگرفتم این چه کاری بود کردم ای خداااا
وا تو اتاق مگه دوربین میذارن
چه بده
هیچکی اون دوربینو چک نمیکنه خیالت راحت اونا مال مواقعیه که دزد یا مشکلی میش میاد
نوش جونت حالا یه کاایو تو مهمونی چی بوده مگه
اگرم ببینن میگن میخواسته شیر بده دلش ضعف رفته خودتو اذیت نکن
حالا بدو بدو نمیان نکاه کنن که
بیخیال عزیزم بهش فکر نکن...
مادر شیرده یهو ضعف میکنه اشکال نداره
برا شیرینی چ اشکالی داره اخه . یدونه شیرینی چیه مگه .. فک نکنم اونا هم تو فاز این چیزا باشن .. شیر دادنه فقط بد بوده بدنت پیدا بود
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
