دیشب خواب دیدم حاملم بعد میگفتن سزارین نمیشه سنت کم طبعیی منم جیغ میزدم نمیخوام نمیخوام گفتن بیا سوزن فشار بهت بزنیم بچه بیاد بعد من فرار کردم اومدم خونه گفتم نمیخوام سوزن فشار بعد راضیم کردن سوزن فشار زدن تو خونمون😂 بعد میگفتن زور بزن آنقدر درد کشیدم گریه میکردم تا بچه اومد بلاخره بعد من پرسیدم چرا منو بیمارستان نکردید گفت آبجیم لازم نبود بعدا بهت میگم
قشنگ دردش یادم گریه میکردم صبح بیدار شدم دلم میخواست گریه کنم فک کنم افسردگی بعد زایمان گرفتم🤣😂