سلام
یکی از دختر های فامیل شوهرم شیدا(اسم مستعار) چند وقت پیش بهم گفت که یکی از مردای فامیل مهدی(اسم مستعار) بهش دایرکت داده و سعی داشته مخشو بزنه و حرفای اونجوری زده من اول باور نکردم آخه این مهدی و زنش عاشق معشوقن ۲تا بچه نوجوون دارن خوشبختیشون زبون زده؛ شیدا بامن احساس صمیمیت میکنه اما من زیاد باهاش قاطی نمیشم خلاصه برای اینکه باور کنم صفحه چت رو بهم نشون داد منم بهش گفتم اسکرین بگیر مدرک بمونه
تا اینکه...
هستین بقیشو بگم؟؟؟
بگو
نه
تا اینکه؟😐
شیدا چه نسبتی دره که اینقدر احساس راحتی با عروس خانواده کرده
دروغه این جور بیماران حسود دوربر من زیادن
خلاصه دیشب مهدی زنگ زد به شوهرم گفت وبلا جدید خریده ۲ هفته دیگه هم که امتحانات تمام شد ما و خانواده پدر شیدا و خودشون رو دعوت کرده
دایرکت دلیل خاصی نمیشه.. مردا بیکارن خوب
شیدا جون هم نشسته که این اقا بیاد حرفاشو بزنه و بعد هم درکمال ارامش بیاد براتو تعریف کنه و بلاکشم نکرده؟
شیدا کوچولو 3 ساله از امین اباد
شوهرم بدون اینکه با من مشورت کنه قبول کرد دعوت رو من مطمن بودم شیدا خانوادش هم بیاد خودش نمیاد امروز چون سرکار بود و میدونستم راحت میتونه حرف بزنه بهش زنگ زدم
اینقدر از این دعوتی راضی و خوشحال بود که نگو منم حاشیه نرفتم مشخص بود که اولین نفر میره
خب تند بگو دیگه
خلاصه من خیلی تعجب کردم نه به اون ناراحتی چند ماه پیشش نه به این خوشحالیش اینم بگم من شیدا و خانوادش یه سفر ۱۲ روزه رفتم اونجا خیلی رفیق شدیم اونم خواهر نداره آخرین روز سفر جریان دایرکت پیش اومد که بهم نشون داد
