من یک هفتس آی یو ای کردم دکتر گفت استراحت کن خب طبیعیه خونم به هم ریخته باشه فقط روزی یبار شوهرم یه مقدار ظرفا رو کمکم میشوره امروز خونه بهم ریخته بود منم خواب بودم میز پر ظرف شوهرمم سرکار بود بهمم پیام داد اومدم با هم ظرفا رو میشوریم واینیسی سرپا
خلاصه پدر شوهرم اومد در واحد گفت یکم شربت درست کردن تعمیرات کولر اومده بدم بهشون دید معذبم یکم گفت دم در وایمیستم بیارش از حرفش ۱۰ ثانیه نگذشته بود اومد پشت سرم خونه رو با اون وضع دید.مطمنم الان پشت سرم حرف میزنه
شرایطمم نمیدونه نخواستیم بهشون بگیم
خیلی ناراحتم😔