سلام دوستان
از عقد و عروسیم ۸سال میگذره
یه پسر یه ساله دارم تو این مدت بخاطر حسادتای مادرشوهر یه روزم روی خوشی رو ندیدم
شوهرم منو خییییلی دوس داشت احترام بخونوادم میزاشت مادرش ناراحت میشد
علنا با ناراحتی بهم میگفت امین تو رو خیلی دوست داره تو ناراحت بشی اونم ناراحت میشه اما خواهر و مادرش براش مهم نیست
حالا جوری شده که شوهرم از من بدش اومده
خونه نداشتیم با اینکه شوهرم وضع مالی خوبی داره خونه پدرم زندگی میکردیم حالام که خونه خریده نمیزاره زندگی کنیم شهرستانن همش زنگ میزنه پاشو بیا
یه کار زشتی هم پدرشوهرم کرده که دیگه خونشون نمیرم
مادرشوهرم منو رقیب خودش دیده
حتی پسرم‌هم جلو چشم شوهرم سیاه کرده احوال بچه خودش هم نمیگیره
اینقدر نزاشت بیاد پیش من که شوهرم ۲سال به زنی رابطه نامشروع داشته و ۲سال به منم دست نمیزد با اینکه منم جوونم ازش ۱۴سال کوچیکترم رفته با زنای خراب
نه خرجی به من میده نه برای بچش شیر و پمپرز میخره
میره خونه باباش که نخواد یه قردن خرج کنه
لباسای مردم تن خودم و بچم میکنم
خییییییلی پسته
با اینکه روزی ۱۰تومن دارآمد داره
یی جوری با این زن و اون زن خودشو نگه میداره
امیدوارم بحق آبروی فاطمه زهرا چنین مادرایی خیر و خوشی نبینن
آه منو این بچه معصوم‌میگیرتشون
منو بچم گذاشته خونه بابام خودشم کار میکنه برای خونوادش و از اون طرف دنبال هوسشه
یعنی خدا اینطوری ولش میکنه؟
کارما پس میدن
مطمئن باش
