صبحانه با زرافه ها

من توضیح دادم تاپیک اخرمو بخون

ما رشتمون‌گرافیک بود بچه های کارگردانی را میدیدم و دوست بودیم و کتاباشونو میخوندیم و گاه بیکاری کلاساشون شرکت میکردیم نقد یکم از خودشون و استاداشون بلد شدم

برداشت من این بود یکم باهم مهربونتر باشیم بهم فرصت بدیم،نسبت به هم خشم نداشته باشیم که باعث بشه اتفاقی بیفته که نشه جبران کرد،اینکه گاهی وقتا میشه بخشید هرچند دردناک باشه ولی برای یه سری چیزا دیره مثل زنده موندن پسر دکتر،که به قول خودش اگه دستشو گرفته بود و اگه راننده زودتر ترمز کرده بود زنده بود،این چیزارو نمیشد بخشید و دیر شده بود برای جبران.خود مردا تا یک دختر میدیدن میرفتن سمتش بعد از پارتنر خودشون انتظار داشتن پای کسی دیگه تو زندگیشون نباشه حتی به شوخی و جزیی،پس باید همه چیز دو طرفه باشه،واینکه یک قسمت بهرام رادان می‌گفت قرار نیست آرزوها واقعی باشه جالب بود،من خیلی برداشت های خوبی داشتم،بیشتر از چیزایی که نوشتم، نسبت به این فیلم.عالی بود