سلام..
واقعا تو کار خدا موندم...این مادرشوهر من نمیدونم چرا از اول لحظه ی عقدم با من چپ افتاده...الان ۱۰ ساله تحمل میکنم ..واقعا خسته ام..
از اولش خودش به شوهرم اصرار کرد که بیاد خواستگاریم..اما درست از لحظه ی عقدم باهام لج کرده...خسته ام..
بخدا تا حالا بی احترامی نکردم اصلا موندم این بشر چرا اینجوری میکنه با من..
بدبختی شوهرمم پشت مادرشه ...تو شهر غریبم و خونوادم پیشم نیستن...خیلی دلم گرفته ...از دور هرکسی زندگیمو میبینه حسرت میخوره ..
شوهرم هرروز ۲ ساعت میره خونه مادرش...هرروز صبحانه هم با مادرشه بعد میاد با من میخوره ...
اصلا از اینکه با مادرش صبحونه میخوره دلخور نیستم ...به هر حال مادرشه...اما ادمی که انقد به فکر مادرشه چرا زن و حال زنش اهمیت نداره...
خیلی راحت عین آب خوردن بی احترامی میکنه...بهم میگه میمون
مادر شوهر منم همینه از بعد عقد باهام چپ کرد یبار نیومد سمتم تبریک بگه بعد دوسه سال پیش تو مراسم جاریم مدام می‌رفت میبوسیدش و باهاش می‌رقصید از خوشحالی داشت پرواز میکرد بعد یجا چشمش ب من افتاد اومد منم بوسید اینقدر اداییبود ک‌همه فهمیدن یکی از خاعراش تیکه پروند ک‌نه عروس بزرگه رو الکی میبوسی
کلن باهام چپه حسودی میکنه بهم واسه هرچیز کوچیک‌و بزرگی ک میخرم
سلام مشاوره دینی حرم تماس بگیر از حرم امام رضا ع سوال کن اگرمشهدنیستین راهنمایی میکنن اصلا این چیزارو به استراک نذار چون هرکی نظری میده و همینجوری بدون هیچ مدرک روانشناسی بعدبه بیراهه زندگیت میره و خیلیا سر همین مسائل و حرفهای غیراصوالی یکسری ها زندگی شون بزخودبیجهت بهم خورده
شما همیشه صبورباش توکل بخدا هرچیزی رو با مهربانی حل کن یکی از قوانین جذب گفتن اتفاقات بده که تکرار میشه این منفی ها در ناخوداگاه و مدت زمانهای طولانی انسان دچار منفی بافی افسردگی و خرچیزی تواین زمینه میشه
واقعا شما جای من بودین چیکار میکردین..میرم خونه مادرشوهرم بهم کم محلی میکنه ..با بچم لج میکنه ... اصلا من سعی میکنم نرم اما وقتی هم میرم لج میکنه اعصابم خورد میشه ...
